بیکارم افسرده ام بی پولم و سرمایه هم ندارم چکار کنم ؟

بیکارم افسرده بی پول

بیکارم افسرده ام و سرمایه هم ندارم چکار کنم؟

اول دلیل بیکاری خودت رو پیدا کن. مطمئنم یه بخشی از این دلیل بی کفایتی دولت هست که نتونسته برای تو دوست خوبم کار بسازه.

اما مگه شکم گرسنه و ذهن رویاپرداز این دلیل رو میتونه بپذیره و منتظر بمونه که یکی بیاد و براش کار درست کنه؟

حتما نمیشه و تو باید قبل از اینکه از گرسنگی بمیری یا از خجالت پیش دوست و آشنا و فامیل و خانواده آب بشی ، یه کاری برای خودت بکنی.

این مقاله رو تا آخر بخون و اگه انگیزه گرفتی طبق راهنمایی من کاری برای خودت انجام بدی ، نظر خوبت رو برام در آخر مقاله بنویس تا بقیه هم راهنمایی بشن که باید چکار کنن تا از بیکاری ، بی پولی و افسردگی دربیان. زن و مرد هم نداره همه باید بتونن برای خودشون کاری کنن.

توی این مقاله امید الکی بهت نمیدم عوضش راه هایی بهت نشون میدم که بتونی یه تکونی به وضعیت خودت بدی.

اول تجربه خودم رو بهت بگم بعد راه حلی هم برای تو پیدا میکنم و میگم برات که تو هم از بیکارم افسرده ام بی پولم خلاص بشی.

تجربه بیکاری خودم

سال 83 بود که از سربازی برگشتم. سه ماه دنبال کار میگشتم ولی خب توی بازار تخصصی که کدنویسی کامپیوتر بود کار چندانی نمیشد پیدا کرد. هنوز اونقدر جامعه با کامپیوتر آشنا نبود.

گوشی های موبایل هم در حد 1100 خیلی محدود اومده توی بازار و فقط پولدارها داشتن. پس بازار کدنویسی مثل الان بزرگ و پر از شغل نبود.

برای همین رفتم پیش معلم دوران دبیرستانم که یه شکت زیرساخت داشت که ادارات دولتی رو که تازه داشتن به کامپیوتر مجهز میشدن، شبکه کامپیوتری میکشید.

فوق دیپلم داشتم و هیچ وقت حتی برای نانوایی پدرم هم کارگری نکرده بودم. اما برای شروع کار و پول درآوردن توی اون شرکت کارگری کردم. نه کار تخصصی. داکت میزدم ، از نردبون بالا میرفتم، دیوار سوراخ میکردم. کابل کشی میکردم و …

یه روز مته هیلتی (دریل بزرگ برای سوراخ کردن بتن) توی سقف گیر کرد و دو نفری با همکارم سه ساعت طول کشید تا مته رو آزاد کردیم و اونروز روز بدی بود. تمام دستهام درد گرفته بود.

دست هایی که تا دیروزش فقط با کیبورد کامپیوتر آشنا بودن.

همون شب قبل از خواب با خودم تصمیم گرفتم از این وضعیت دربیام و یه شغل بهتر داشته باشم. رفتم سراغ دو تا از دوستانم و باهم یه شرکت کمک رایانه (کمک تلفنی و حضوری در محل مشتری برای درست کردن کامپیوتر) راه انداختیم.

پدرم یک میلیون تومن کمک کرد و دفتر اجاره کردیم. (ذوق نکن تمام یک میلیون رو به باد دادم. یک میلیونی که میشد یه زمین صد متری توی شهرمون باهاش خرید)

دو سال دفتر رو داشتم. البته دوستام ازم جدا شدن چون دیدن نمیشه کار رو جلو برد. هیچ کدوممون تجربه کاسبی و مشتری‌مداری و مشتری‌یابی نداشتیم.

دفتری که بعداز 6 ماه از راه اندازیش فقط یه مغازه کوچیک ازش موند و 7 میلیون بدهی.

الان که پشت سرم رو نگاه میکنم میبینم که من به خاطر نابلدی کار فروش ضرر کردم. کاری که بعدها تلاش کردم خوب یاد بگیرم و بالاخره یاد گرفتم.

 

تجربه خودم در سال ۱۴۰۲ از رهایی بیکاری و راه اندازی فروش ویزیتوری و فروش تلفنی

اینجا بزن و تجربه جدید رو بخون

 

ادامه داستان خودم در زمانی که میگفتم بیکارم افسرده و بی پول

خلاصه بعداز ورشکستگی در سن 23 سالگی و در حالی که دو سال بود ازدواج کرده بودم توی سال 86 مغازه رو هم با شکست جمع کردم و دوباره دنبال کار گشتم.

سن کم ، ازدواج زود ، خرج خونه ، کرایه خونه ، همسری که با هزار امید اومده توی خونه کسی که شرکت داشت، پولی که از دست پدرم رفته بود ، بدهی زیادی که داشتم همه اینها خیلی روم فشار آورد. ولی نمردم.

توی اون روز با خودم فکر کردم بیکارم افسرده شدم و بی پولم خدایا چکار کنم؟

همون فکری که تو الان میکنی ( بیکارم افسرده ام بی پولم )

شروع کردم دنبال کار گشتن ، همزمان باهاش با کامپیوتری که برام مونده بود دوباره نشستم کدنویسی کردم و خودم رو به چند جا معرفی کردم. رفتم سراغ چندتا آموزشگاه کامپیوتر برای درس دادن ICDL .

بالاخره توی یه آموزشگاه شروع کردم هفته ای دو ساعت درس میدادم. پول خیلی کمی بود ولی روزنه امید بود.

بعداز دو ماه توی یه کارخونه که کار با اکسل میخواستن به عنوان یه کدنویس مشغول کار شدم. وقتی برای مصاحبه رفتم خوب گوش دادم که ببینم برای چی اکسل کار میخوان. (مهارت خوب گوش دادن)

متوجه شدم که یه فایل اکسل رو به عنوان برنامه تولید کارخونه 50 نفره دارن استفاده میکنن. همونجا بهشون گفتم میتونم کمک خیلی زیادی برای سروسامان دادن به اوضاع برنامه تولید بکنم. اما توضیحات خیلی تخصصی هم ندادم.

بالاخره با اعتماد به نفس کامل مصاحبه رو گذروندم و با مهارت خوب گوش دادن و خوب حرف شدن که از تجربه شرکت و مغازه و شکست و آموزشگاه به دست آورده بودم تونستم کار رو بگیرم.

5 ماه بی وقفه کار کردم تا نگم بیکارم افسرده ام

5 ماه رو دایم کار کردم. از 24 ساعت 19 ساعت درگیر کار و رفت و آمد به کارخونه بودم و فقط 5 ساعت توی خونه بودم که اونم 4 ساعتش رو خواب بودم و فقط یک ساعت با همسرم که تازه زندگی رو با من شروع کرده بود وقت میذاشتم.

خیلی ازش عذر میخوام که چنین زندگی‌ای رو براش درست کردم. و همیشه ناراحت این اوضاع بودم. ولی خب چون داشت پول درمیومد هر دومون با اشتیاق سختی‌ها رو تحمل کردیم.

اما فقط دو ماه اول حقوق به موقع دادن. و دیگه از حقوق خبری نبود تا اول زمستون که بشه سه ماه کار بی‌حقوق . هیچ پولی توی کار نبود. حتی یه ده هزار تومنی هم ندادن که لااقل نفس بکشیم.

کرایه خونه ، قسط وام ازدواج ، پول آب و برق ، نون شب ، لباس ، مهمونی و …. پول هیچکدوم درنمیومد. آموزشگاه هم چند ماه بود که نرفته بودم. وقت نمیشد که برم.

با دعوی از کارخونه اومدم بیرون و باز هم گفتم من بیکارم افسرده ام

بعداز اینکه 3 ماه حقوق ندادن دعوام شد با مدیر کارخونه و زدم بیرون . مثل آدمی که وسط بیایون گیر کرده باشه حیرون و سرگردون.

رفتم آموزشگاه و هفته ای 8 ساعت تدریس برداشتم. به اندازه کرایه خونه درمیومد. اما کار خوب و کاملی نبود. بیمه نداشت . یه ماه بود یه ماه نبود. اون موقع خیلی زیاد نمیومدن کلاس کامپیوتر. تازه داشت این چیزها باب میشد.

تا اردیبهشت سال 87 بیکار بودن و فقط توی آموزشگاه درس میدادم.

آخ که چه شب عید بدی بود ….

بالاخره دیده شدم و البته کمی هم جسارت به خرج دادم

بیکارم مال کسیه که جسارت به خرج نمیده. اگه اون روز جسارت به خرج نمیدادم هیچ وقت توی زندگی اینقدر رشد نمیکردم.

منو خواستن برای مصاحبه برای شغل پشتیبان شبکه کامپیوتری. آخه توی آموزشگاه ادعا کرده بودم که شبکه کار کردم.

بله شبکه کار کرده بودم ولی فقط کارگری. سیم کشی و داکت زنی. تخصصی روی بقیه محتوای شبکه نداشتم. آخه شبکه کامپیوتری مثل شبکه برق نیست که فقط سیم ها رو بهم وصل کنی و همه چیز کار کنه.

خیلی تخصص میخواد که بتونی بگی شبکه کار میکنی. که خداروشکر تا سال 92 دوره های کامل شبکه رو گذروندم و خیلی تخصصی کار کردم.

منو خواستن. رفتم و ادعا کردم که بله شبکه کار کردم. حقوقم شد ماهی 200 هزار تومن . تقریبا ماهی 2 و نیم برابر چیزی که از آموزشگاه درمیاوردم.

خیلی ذوق کردم و خداروشکر کردم که نتیجه تلاشهام رو داره بهم میده. بعداز 3 سال گرفتاری ، بی پولی بیکاری و افسردگی و ورشکستگی یه کار پیدا کرده بودم که بیمه داشت و ماهی 200 هزار تومن درآمد . (200 هزار تومن حداقل درآمد کارگری اون موقع بود.)

روزهای اول کار جدید

همون روزهای اول کار جدیدم بود که رئیس بخشی که براش کار میکردم بهم گفت برو طبقه زیرزمین اداره و ببین مشکل شبکه چیه. همکارا (80 نفر بودن) میگن شبکه شون از کار افتاده و کارهاشون مونده.

رفتم سر سوئیچ (دستگاه مرکزی شبکه که همه کامپیوترها رو بهم وصل میکنه) دیدم کابل ها سرشماره خودشون وصل نشدن. همه رو کندم و دوباره با شماره مرتبشون کردم. (خیلی کار احمقانه ای کردم)

وقتی برگشتم اتاقم رئیس عصبانی داد زد حسنی بیا ببینم چکار کردی؟ توضیح دادم که چکار کردم. رئیسم که اتفاقا آدم سختگیری بود گفت چیزی به تو نمیگم عوضش به خودم میگم که از اول همه چیز رو طبق استاندارد نچیدیم سرجاش. تو کارت استاندارد بوده ولی خوب بود یه سوال از من میکردی که بگم قبلا چکار غیراستانداردی کردیم و الان این تداخل پیش نمیومد. (شبکه کارها میدونن چی میگم).

خلاصه خرابکاری اون روز به خیر گذشت. چون اعتماد به نفس داشتم و خیلی با دقت و خوب دیده بودم که متخصص های شبکه چکار میکنن. تا اون موقع هیچ کلاس آموزشی سبکه نرفته بودم و فقط کمی تججربه داشتم.

بیکارم افسرده ام بی پولم برای من تموم شد.

آبان 87 توی دادگستری استخدام شدم

اصلا دلم نمیخواست هیچ وقت پام رو توی کار دولتی بذارم. چون به نظرم جون آدمو می‌گزفت و تبدیل می‌کرد به یه مرده متحرک که هر روز باید سر ساعت بری و برگردی و هر چی گفتن بگی چشم.

اما چه کنم که موقعیت شغلی بهتر از استخدام دادگستری تا اون روز نداشتم و همه بهم فشار آوردن که باید بری توی این کار.

رفتم توی دادگستری و چون آدم فعال، با اعتماد به نفس (نمیدونم از کجا آوردمش ولی بعدا فهمیدم که میشه یادش گرفت)، با مطالعه زیاد و اهل یادگیری بودم در عرض 4 سال و نیم تبدیل شدم به مدیر IT دادگستری استان…

از همون موقع که از کارخونه زده بودم بیرون شروع کرده بودم به دوباره درس خوندن و یاد گرفتن هم توی دانشگاه و هم بیرون دانشگاه برای همین از قبل از شروع کار توی دادگستری کم کم وقت گذاشتم و خیلی چیزهای دیگه یاد گرفتم. هم توی تخصص کدنویسی، هم شبکه و هم تخصص‌های عمومی مثل فروش، مذاکره، مدیریت دولتی، مدیریت کسب و کار، تدریس، سخنرانی، نوشتن مقالات و خیلی چیزهای دیگه عالی شدم.

 

تجره خودم و همسرم در سال 1402 از رهایی بیکاری و راه اندازی شغل ویزیتوری (فروش حضوری و تلفنی ) مواد غذایی

 

الان نه بیکارم نه افسرده و نه بی پول

خداروشکر میکنم که با همه سختی‌هایی که داشتم تونستم خودم رو به همه ثابت کنم. الان بعداز 18 سال حمت کشیدن و پیگیری کردن کارها، همه دکتر صدام میزنن. در حالی که یه روز فقط یه فوق دیپلم ساده داشتم و خیلی‌ها آدم حسابم نمی‌کردن.

الان همه آقای مدیر صدام میزنن. در حالی که قبلا فقط یه کارگر ساده درجه سه بودم.

الان همه باهام معاشرت میکنن. مشورت میگیرن، توی مهمونی‌هاشون جای خوب رو بهم میدن و ازم تشکر میکنن که براشون وقت میذارم در حالی که قبلا اصلا باهام حرف نمیزدن و آدم حسابم نمیکردن.

تو هم میتونی! اگه دردت بیکارم افسرده ام و بی پولیه

فقط کافیه که بخوایی و رشد کنی. بخوایی و از وضعیتی که الان داری خلاص بشی. بخوایی و مهارت های عمومی و تخصصی خوبی رو یاد بگیری.

فرض کن سه سال دیگه با همین مهارت‌هایی که داری و با همین فرمونی که داری جلو میری. همینطور به غر زدن و نمیشه گفتن ادامه بدی ….

به نظرت چی میشه؟ چی گیرت میاد؟ کی حرفتو میشنوه؟ اصلا چرا باید کارفرما و حتی دولت به حرف کسی که اصلا تلاش نکرده مهارت درستی به دست بیاره گوش کنه؟

بیکارم افسرده بی پول

پیشنهاد آخر برای رهایی از بیکارم افسرده ام بی پولم

اگه مهارت عمومی داری حتما مهارت تخصصی رو هم به دست بیار و همزمان توی آب بپر، خودت رو نشون بده. حرف بزن و بذار همه بفهمن که توی سر تو چقدر توانایی هست.

و اگه مهارت تخصصی خوبی داری، مهارت های عمومی رو یاد بگیر و به خودت کمک کن که شکوفا بشی.

نترسید اگه کنار یه تخصص مثل کدنویسی یا مکانیکی یا هر چیز دیگه، فروشندگی رو هم یاد بگیری. تو باید بتونی مهارت خودت رو به دیگران نشون بدی.

اگه میخوایی بدونی که چه مهارتهایی باید یاد بگیری تا از بیکاری خلاص بشی، این مقاله رو بخون :

من بیکارم !

 

در آخر ازت میخوام تو هم تجربه‌هایی که تا به الان داشتی رو بنویسی که همه‌مون ازش یاد بگیریم و اگه من هم بتونم کمکت کنم تا بدونی چکار باید بکنی و از گفتن بیکار افسرده ام و بی پولم خلاص بشی.

این پست دارد 36 نظر

  1. من هم از وقتی مدرک کارشناسی ارشدم رو گرفتم هم بیکار بودم هم بی پول و هم افسرده همه می گفتند رشته تو کار نداره چرا رفتی این رشته ( رشته من فلسفه منطق هست) هر جا می رفتم دنبال کار یا پارتی می خواست یا سابقه میخواست که من هیچکدوم رو نداشتم حس میکردم با همه توانایی هایی که دارم واقعا دیده نمیشم رشتم چیز دیگه ای بود اما از زیر و بم کامپیوتر سر درمیاوردم و حتی برای کلاس های برنامه نویسی هم شرکت کرده بودم رفتم اداره کار ثبت نام کردم بهم گفتن برنامه نویسی به دردت نمیخوره برو حسابداری و بعد میتونی بری سر کار اما من واقعا حسابداری دوس نداشتم کلا از رشته حسابداری خوشم نمیومد با خودم گفتم این همه تلاش کردم و آخرش هیچی نصیبم نشد اون موقع بود که با همه وجودم احساس افسردگی کردم بعد از اون همه تلاش آخرش باید باز از پدر و مادرم پول میگرفتم یه روز یه نفر که خودش دنبال حسابداری رفته بود گفت برو دنبال چیزی که بهش علاقه داری و واقعا عاشقشی من اون روز حس کردم دارم از خودم دور میشم فقط به خاطر اینکه یه کار داشته باشم بهم یه کار بدن مامانم و خواهرم به هر کسی میرسیدند که میتونست کاری کنه التماسش میکردند و معمولا با ناامیدی می گفتند نشد… دیگه امیدمو به همه چی از دست داده بودم، اداره کار نرفتم دنبال کار هم نگشتم فقط آخرای تابستون که میشد میرفتم دنبالش بلکه مدرسه ای بگیره یا جایی اطلاعیه ای میدیدم که استخدام میکنند می رفتم دنبالش اما بعد از حرفی که اون شخص به من زد رفتم تو فکر اون موقع آخرای 28 سالگی بودم من دنبال حسابداری نرفتم، دنبال برنامه نویسی هم نرفتم به جاش رفتم دنبال چیزی که سال ها بود بهش علاقه داشتم من از هجده نوزده سالگی حتی قبل تر عاشق زبان کره ای بودم و هیچ موقع وقت نداشتم برم دنبالش آخرای بیست و هشت سالگی رفتم یه بیمه برای کار حقوقم اندازه رفت و آمدم نبود اما پول کلاسای کره ای جور میشد اگه پیاده میرفتم و میومدم منم پول کلاسا رو جور کردم و رفتم همونجا استعداد خودم رو توی زبان پیدا کردم من هم توی دو سه سال مهارت های عمومی رو یاد گرفتم انواع نرم افزارها رو کار کردم و یاد گرفتم فتوشاپ یاد گرفتم و در نهایت به شبکه هم علاقه پیدا کردم الان سی سالمه و از اون روزا فقط یه خاطره مونده الان علاوه بر یادگیری زبان کره ای دنبال یادگیری شبکه هم هستم و به زبان چینی هم علاقه پیدا کردم علاوه بر اون هزاران ایده توی سرم دارم برای زدن یه کسب و کار امسال دیگه نرفتم جایی فرم پر کنم و نذاشتم مامان و خواهرم به کسی التماس کنن الان دیگه تصمیم دارم کار خودم رو راه بندازم البته هنوز هم اعتماد به نفسم کامل نیس اما میدونم تواناییش رو دارم هنوز هم بی پولم اما بی پولی اهمیتی نداره چون الان میدونم هر کجا برم موفق میشم و دیگه برام مهم نیس اگه مدیر فلان مدرسه منو نگیره چون به توانایی های خودم ایمان دارم، این مطلب شما رو که خوندم یاد خودم افتادم و زمانی که فارغ التحصیل شدم واقعا خیلی دردناکه یه جوون بعد از فارغ التحصیلی بیکار و بی پول باشه اما اگه به توانایی های خودمون ایمان داشته باشیم و علاقه هامونو دنبال کنیم دیگه نیازی نیس برای کار کردن منت این و اون رو بکشیم چون به توانایی های خودمون ایمان داریم

    1. درود الی عزیز
      نوشته شما رو با دقت خوندم و واقعا لذت بردم
      تبریک میگم به چشم باز شما که به خوبی خودت رو دیدی
      خیلی از آدم ها به خاطر یه نون بخور و نمیر خودشون رو کنار میذارن و بدتر از همه میافتن دنبال حرف های به دردنخور دیگران
      آدمها فقط در یک حالت موفق میشن
      همه مون باید بریم دنبال علاقه های شخصی مون

      منتظر خبر موفقیت های هر روزت هستم
      ممنونم که این پیام عالی رو نوشتی

  2. با سلام من راضیم دو سه روزه خیلی افسرده شدم قرار بود بیام بخوابم ولی از الان به خودم قول می دم نذارم هیچ چیز مانع رشد من بشه یه ماه دیگه استخدامی دارم و هدفم این بود که قبول بشم اما خیلی با ناامیدی و افسردگی پیش می رفتم و چند روزه اخلاقم هم خیلی بابت این بد شده بود به خودم قول میدم ورق برگرده و نهایت تلاشمو بکنم و هیچ چیز مانع رسیدن به هدفم نشه
    یه یا علی میگم و توکل به خدا راهم رو از این لحظه شروع می کنم
    پس یا علی

    1. درود راضیه عزیز
      آفرین همینه باید در پایین ترین نقطه زندگی با بیشترین انگیزه و توان تلاش کنی تا از گودال ناامیدی بیرون بیایی و
      هیچ کس به غیر خودت نمیتونه اوضاع رو تغییر بده
      آفرین منتظر نتیجه های عالی تو هستیم

  3. سلام از سال 86که کارسناسی کشاورزی گرفتم تاالان بیکارم .کارگری هم رفتم .دیگه فایده نداره این …….

    1. درود مهدی عزیز
      یکی از مشکلاتی که باعث طولانی شدن بیکاری میشه همینه که شما به کارگری نمیگی کار!

      یعنی کارگری رو که انجام دادی هیچ وقت به چشم یه کار بهش نگاه نکردی

      حالا چرا اینو میگم ؟ به این خاطر که اگه همون کارگری رو کار حساب کنی و یه نقطه شروع بدونی برای پیشرفت میتونی خودتو از کارگری به سطوح بالاتر برسونی و فقط برای پر کردن وقت روزانه یا فقط برای یه درآمد خیلی پایین نگذرونی. بلکه بدونی که امروز با کارگری شروع میکنم و با یه هدفگذاری صحیح خودم رو به سطح مهندسی کار میرسونم.

      جالبه بدونی منم از کارگری شروع کردم. داکت شبکه نصب میکردم با مته و هیلتی و اینا کار میکردم . ولی هدفگذاری کردم و در کنار دست مهندس شبکه کم کم مسیر رو پیدا کردم ، درسم رو خوندم و دوره های آزاد طی کردم و کم کم رشد کردم تا الان که دکترا دارم و کار تحلیل و توسعه کسب و کار انجام میدم.

  4. به نظر منکه بزنید تو کار فروش فایل تو تلگرام با تبلیغات گسترده پول پارو کنید. من خودم با این روش روزی 2 تا 3 میلیون دارم. خوبه دیگه لااقل ارزش پولت حفظ میشه و هم از بیکاری نجات میابی 27 سالمه 5 ساله تو کار فروش فایلم. مدرک آنچنانی هم ندارم فقط یه دیپلم ساده! به نظر منکه که به جای سرمایه گزاری روی گزینه های پرریسک مثل خرید طلا و مسکن و ماشین. سرمایه هاتونو بیارید به سمت تلگرام. امکان بازگشت سرمایه با سود چند برابری با تضمین صد در صدی. در عرض 1 سال میلیاردر میشید.

    1. درود آرمان عزیز
      تا حدودی موافقم. البته کار توی تلگرام جای سرکایه گذاری رو نمیگیره. کار مداوم به هر شکلی باید باشه و سرمایه گذاری هم باید باشه.
      و از همه مهمتر اینه که چه فایلی میفروشی؟ آیا کار با ارزشی هم حساب میشه یا نه؟
      مثل فروختن گل سر چار راه میشه یا مثل داشتن یه گلفروشی؟ آدم ها بابت چیزهای با ارزشتر پول بیشتر میدن.

    2. ارمان جان فایل چی مثلا میفروشی؟؟؟

    3. سلام میثم هستم ، بیکارم ،اخر آخر خط رسیدم،همه چیزام رو از دست دادم ،،حتی خانوادم،و بچه ها،مو
      تلفنم ۰۹۹۰۳۲۲۷۰۹۰اکه محبت کنی راهنمایی کنیم بمن زنگ بزن..یه مقدار پول جمع کنم بتونم،درامدی وخرج خودمو در بیارم ،از شما دوست عزیز عاجزانه تقاضا کمک دارم تا چکار کنم ،که سرمایه از دستم نره،وصاحب شغل بشم تا خرجم دربیاید ،،چوب خطم پر شده ،داداشی

      1. درود میثم عزیز
        درک میکنم شرایط سختی داری. حتما در تلگرام بهم پیام بده تا بیشتر گفتگو کنیم و بتونم دقیقتر راهنمایی کنم.
        اما اینجا مختصر مینویسم که همه کسایی که میخونن بدونن یکی از راه هایی که در این مواقع میتونه کمک کننده باشه اینه :
        برای افرادی که فروشنده ( یا بازاریاب ) استخدام میکنن ، کار کنید و محصولشون رو بفروشید. اینجوری بدون سرمایه و روزانه پول کمی درمیاری.
        چه فایده ای داره ؟
        1- کمک میکنه که کمی از مشکلات خرد شما حل بشه.
        2- ذهن شما امیدوار میشه که میشه کاری کرد و از بن بست درمیاد
        3- دیگران میبینن که شما داری با تمام توان تلاش میکنی و دوباره بهت اعتماد میکنن و اجازه میدن که به نتیجه برسی
        4- خودت تجربه میکنی که چطور خرد خرد و کم کم از چاله ای که در اون گیر کردی دربیایی

  5. سلام چقدر کیف کردم ازینکه الان آنقدر موفقی از ته دل برات بهترینها رو میخوام راستش من ورزشکار بودم فوتبالیست بودم و یه زمانی کسی برای خودم بودم خونوادم مخالف بودن و میگفتن ورزش کار نمیشه بازیم خوب بود تو لیگ برتر بودم امید داشتم کلی انگیزه داشتم تا اینکه رباط پاره کردم و مخالفت خونواده بیشتر شد بخودم گفتم برمیگردم پام ک خوب شد شرایط برگشت من خونوادم فرهنگی ان پدرم معلم بازنشسته برادرم استاد دانشگاه خواهرم ریس دانشگاه و اون‌یکی خواهرم معاون بیمارستان.. و برادر دیگمم معلم.. یه اتفاقی تو زندگیم افتاد ک باید انجام می‌شد همه ی خونواده مخالف بودن گفتن اگه اینکارو کنی باید بری از پیشمون فکرتون سمت مسائل عاطفی عاشقی نره یه تصمیم شخصی برای خودم بود که همه اطرافیان پذیرفته بودن خونوادم جز برادر اخریم که 4سال ازم بزرگتره قبول کردن.. مشکلی نداشتن اما برادرم ک معلمه وقتی فهمید گفت بری الان که ابنو مینویسم 7ساله جدا شدم منی ک تو نازو نعمت بزرگشدم الان خونه ی پدریم حق ندارم برم حق ندارم خونوادمو ببینم بیکاری یطرف بی پولی یطرف سفال کارگری کردم میدونی چی میگم رفیق پولمو نمیدادن ماشین داشتم مجبور شدم امسال بفروشم برای اجاره خونه از آبان بیکارم و خونوادم منو یه آدم بی عرضه میبینن ک هیچ کاری ازش برنمیاد ولی هرجا کار کردم راضی بودن یعنی خودم بااصرار دراومدم چون شرایطم نمیدونستن ولی پول نمیدادن یا زیرآب میزدن کارگرا دیگه هرکی بفکر خودش بود.. قبل ازین که از خونواده جدا بشم 5سال با دختره مورد علاقم بودم بهش قول ازدواج داده بودم می‌دونستن خونوادم قرار بود بوتیک بزنن برام ولی یهو همچیز برگشت مجبور شدم سرد شم با طرفم ک بره خوش بخت شه هنوزم گاهی تماس میگیره باهام همه بهم میگن نبخش داداشتو میدونین الان اگه بیرون ببینمش نمیشناسمش!!! همه میگن نبخش ولی من همون سال ک با دله شکسته رفتم حرم امام رضا ع بخشیدم.. الانم آرزوی خوشبختی برای همشون دارم ولی یه وقتایی نمیشه رفیق هرجا بری پول میخواد هرجابری سفته یا معرف میخوان یه وقتایی گره کار دست خودت نیست یه وقتایی روزگار چرخش نمیچرخه برات یه وقتایی دلت میشکنه و مجبوری سکوت کنی یه وقتایی نگاه خونواده های دگ میکنی دلت تنگ میشه.. نمیدونم چی قراره بشه ولی اینارو گفتم بدونین یوفتایی اگه نمیشه بدونین بی عرضگی نکردیم کسی هم مقصر نمیدونم اسمشو میذارم تقدیر هیچکس از دوستام نمی‌دونن من 7ساله جدا شدم چون دنبال ترحم نیستم فقط میدونم یچیزی بالاتر از همه ی اینا به اسم خدا هست اگه همه ولت کردن اگه به هردری زدی و نشد بدون اون دستت و ول نمی‌کنه بدون کنارته.. رفقا قدر همو بدونین دنیا دوروزه شماها شرایطت ون متفاوته ولی من یادمه خواهرم چنسال پیش برای استخدامی به هردری میزد اون گاهی بهم سر میزد درکم می‌کرد حقو بمن میداد من طاقت نداشتم اینطوری ببینمش رفتم پیش یه سیدی گفت چی میخوای گفتم برای خودم هیچی ولی خواهرم کارش درست شه استخاره گرفتو گفت ساله دیگه میره سرکار اشک ت چشام بود همینطور هم شد کم کم اوایل خیلی هوامو داست میومد گاهی سر میزد بهم ولی ولی اونم یادش رفت منو اما همیشه خوشبختی شونو میخوام همشونو اونا منو نخواستن ولی من که نمیتونم نخوام.. آدمی هم نیستم دستم و جلدکو کسی دراز کنم تو ابن 7سال حتی یبارم از کسی قرض نگرفتم پولی بوده و نبوده شکر میکنم از خدا …… من دعا میکنم شادی و سلامت و رزقد روزی همه بی انتها باشه شماهم گوشه ی دلتون برای من دعا کنید نمیدونم اسمش چیه ولی میدونم تهش نرسیده هنوز.. موفق باشید رفقا صبح بخیر باعلی

    1. درود افشین عزیز و مهربان
      ممنونم که از واقعیت ها برامون نوشتی. تقریبا میتونم بگم حرفه هات همش درسته.
      اما …
      یه چیزو از من یاد بگیرید :

      مهم کاری که الان انجام میدی نیست ، مهم طرز فکر شماست درباره پول درآوردن ، پول خرج کردن ، پس انداز کردن و سرمایه گذاری کردن.

      مهم نیست ماهیانه چقدر درآمد داری ، مهم اینه که چطور سرمایه گذاری کنی

      حتما کتاب پدر پولدار ، پدر بی پول رو بخونید تا متوجه بشید چی میگم.
      افشین عزیز تا این کتاب رو هم نخوندی دیگه به هیچ وجه درباره آینده فکر نکن. چون با متر و معیار اشتباه اگه به آینده نگاه کنی هیچ وقت نمیتونی درستش کنی…

      1. سلام صد درود جناب آقای حسنی بزرگوار ممنون از نگاهه گرمو لطفی که به ما داری چشم قول میدم حتما میخونم ازته دلم برای شما بهترین ها رو میخوام همیشه موفق باشید و سلامت دوست بامرام من🌹

        1. خیلی قشنگ نوشته بودی وچقدر دردناک هنوز گریه میکنم‌میفهمم چقدر سخته توروزای وحشتناک‌زندگی فقط امیدم به خداست امیدوارم از ته دلت شاد بشی وامام زمان خودش کمکمون کنه منکه دیگه خستم خیلی زیاد

          1. ممنونم از کامنت خوبتون
            امام زمان ، خدا ، کائنات و هر چیزی که بهش اعتقاد داریم مطمئنم که به همه مون همیشه کمک میکنه
            فقط کافیه یاد بگیریم کمک هاشون رو ببینیم و درکشون کنیم
            مثل وقتی که دنبال خرید چیزی نیستی همون موقع هم از جلو چشمت بگذره هم نمیبینیش
            فقط کافیه تمرکز رو روی حل مساله بذاریم و نشونه های حل مساله رو ببینیم

  6. اره درست میگی ولی وقتی امید و انگیزه برات نمونده و اطرافیانت فوق العاده انرژی منفی بت میدن و خرابکاری گذشتت رو هرروز برات مرور میکنن چجوری با یه مغز قفل شده ک هیچ راهی رو پیدا نمیکنه چیکار باید کرد؟؟؟من الان قفلم قفل!!!

    1. درود داود عزیز
      یه فکر بیشتر نیست. اگر هیچ تصمیمی نگیری ، زمان میگذره و هیچ نتیجه ای هم نمیگیری. اما اگر تصمیم بگیری و اقدام کنی ، ممکنه 50 درصد موفق بشی و 50 درصد هم موفق نشی و فقط یه تجربه آموزنده داشته باشی.
      پس به این فکر کن راهی که انتخاب میکنی (درست یا غلط) میتونه مفید باشه. یا آموزش میگیری یا موفق میشی. که هر دو حالت بهتر از صفر بودنه.
      اما به این نکته خیلی مهم دقت کن ، مشورت گرفتن درباره تصمیماتی که میگیری خیلی مهمه. حتی اگر به حرفهای اطرافیان نمیخوای اهمیت بدی ، حتما به ظاهر هم که شده حرفهاشون رو به عنوان مشورت بشنو . اینکار مقاومت اطرافیان برای انجام کارهای جدید رو کم میکنه. و حتما با آدم های کاربلد هم مشورت کن تا راه های کم خطرتر و کم ریسک تر رو بری.

      چشم بسته حرکت نکن ولی از حرکت کردن هم نترس.

  7. منم از بچگی ضایعات کار کردم و گاهی و گاهی تو این دره و اون دره میرفتم بعد رفتم خدمت سربازی نیروی دریایی دفتر ندسا خدمتم تموم شد و رفتم کرمان تو سایت ثب نام کرده بودم و کمک جوشکار شده بودم و تقریبا یاد گرفته بودم و میتونستم لحیم کنم و سایز الکترونا رو هم میدونستم و نمیدونم چی شد انقد سرکارگرموم رو مخم راه میرفت که روانیم کرده بود به الاوه جای خوبیم واسه خوابگاه نداشتیم پر شده بود از معتادا هشیش و هروئن و شیشه و …. میزدن
    از ساعت ۶ صبح کارمون تو فولاد بوتیا شروع میشد و تا ساعت ۷ بعدظهر کامون تموم میشد با خستگی و فشارای سرکارگرامون میساختم اما هر روز زندگیم مثل جهنم شدن بود چون حقوقمون رو که دیر میدادن هیچ حتی
    یه ریالم تو کارتامون نبود و به ناچار غذای های رو میخوردیم که حال آدم بهم میخورد مثلاً سیب زمینی تو قابلمه اب پز میکردن و پوصتشو میکندنو لا دستای ناخون درازشون میکردن تو قابلمه جدا از اون نه تو دوران خدمتم خوب بود نه تو شرکت بوتیا زدم بیرون الان یه نگهبانم و از املاک مردم حفاظت میکنم گرچه حقوقش کمه اما خوب تو این شرایط مردم همو میخورن تا به پله ی بعد سعود کنن واسه همین منم با سن ۲۳ سالگیم هنوز یه کارگرم اما خوب چیزی که توش پول باشه معمولاً بهتر از بیکاریه گاهی وقتا طرفینی رو که میبینم ماشین دارن و لاس میزنن با زناشون به شدت از خودم بی خود میشم و به مرز جونن میرسم البطه خوب همه آدما مثل هم نیستن بعضیا از بچگی شغل پیدا کردن و موفق‌ شدن منم بودم ولی خب شغلی نبود ضایعات با تمام دردای زندگیم ساختم و دوباره دارم تلاش میکنم شاید اگه یه جای دیگه پیدا بشه بتونم برم چون کارت پایان خدمت خودش به برگیه ورود به موفقیته پس خلاصه تلاشمو میکنم و میدونم که می‌تونم مثل بقیه خونه ماشین و زن شغل همیشگی رو ازان خودم کنم اما خب صبر و کوشش لازمه تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها

    1. درود عرفان عزیز
      در سن خیلی خوبی هستی. تازه اول راه و باید تلاش کنی و یاد بگیری و تجربه کنی.
      اینکه از چه سنی شروع میکنی و چند سال تلاش میکنی مهم نیست. اینکه از کی شروع به یادگیری کسب و کار میکنی مهمه.
      یادگیری در مدرسه متاسفانه با سیستم آموزشی مدارس ما خوب نیست. و باید کار رو در محیط کار و در کارگاه هی آموزش کسب و کار یاد بگیری.
      یادگیری فنی رو هم در آموزشگاه های فنی حرفه ای.
      توصیه میکنم با خودت قرار کن دو سال دنبال یادگیری باشی و آموزش ببین و تجربه کن.
      بعدش تازه میتونی از خودت انتظار متفاوتی داشته باشی.
      ما آدم ها چیزی رو از قبل بلد نیستیم و باید کم کم یاد بگیریم . حالا یا با تجربه توی موقعیت های مختلف و با گذر سن و سال. یا با کارگاه و آموزش دیدن از کسایی که بلدترن.

      یادت باشه تلاش بدون یادگیری در رشد کسب و کار و درآمد فایده نداره.

  8. من یه دختر 44 ساله و مجرد و تنهام. پدرومادرم از دنیا رفتن، خواهروبرادرم دنبال زندگی متأهلی خودشون هستن و کلا منو فراموش کردن، لیسانس جغرافیا دارم و هیچ کاری باهاش گیر نیاوردم، هیچ مهارت خاصی ندارم، پولی هم برای یادگیری مهارت و حتی کلاس آموزشی رفتن ندارم، بدجوری ناامید و افسرده ام و فقط منتظر مرگ نشستم. خیلی جاها دنبال کار رفتم، فرم پر کردم، مصاحبه رفتم، ولی همه سابقه کار یا پارتی یا تخصص میخوان که هیچکدومو ندارم، حتی با این سن دیگه کارگری ساده هم قبول نمیکنن، چندجا رفتم واسه کارگری و نظافت ولی گفتن زیر سی سال میخوان!
    خدا هم که فقط نظاره م میکنه، حتی راه خودکشی رو هم بسته، پس من چیکار کنم؟

    1. درود سارا عزیز
      خیلی خوشحالم که پیام گذاشتی. اول اینکه بدون خیلی از آدم های موفق دنیا (تقریبا 65 درصد طبق آمارهای رسمی) بعداز 45 سالگی دنبال انجام کاری جدی رفتن و در حدود سن 60 سالگی به موفقیت رسیدن.
      پس لطفا عدد سن رو پتک نکن برای خودت.
      شما میتونی با آموزشهای رایگان زیادی که در اینترنت وجود داره کلی کار یاد بگیری و نیاز به هزینه هم نیست.
      منتظر مرگ نباش چون مرگ تنها چیزیه که توی دنیا به رایگان و به وقتش به همه مون میدن.
      دنبال یادگیری باش. ببین به چه کارهایی علاقه داری و به من اطلاع بده تا بتونم راهنمایی بهتری کنم برای یادگیری و رشد خودت کاری انجام بدی کارستان.
      مطمئنم با تجربیاتی که تا الان در زندگی داشتی آدم مصمم و موفقی خواهی بود به شرطی که نا امید نشی …
      برای ارتباط با من به این شماره پیام تلگرام بده : 09022606022

  9. نمی تونم.من نه سرمایه دارم نه کسی ب دادم میرسه.مدرک فوق لیسانس دارم اما 40سالم شده و هرچقدرم برا آزمون های استخدامی شرکت کردم هرچقدم درس خوندم قبول نشدم.از خدا هم ناامید شدم.دیگه نمازم نمی خونم دعا هم نمیکنم چون ته خط رسیدم.ب جهنم ک جهنم برم.الان هم تو جهنم هستم.اگ خدا عدالتی می داشت ب دادم رسیده بود تا حالا

    1. درود همشهری عزیز
      کار پیدا کردن و پول درآوردن ربطی به وجود یا عدم وجود خدا نداره چون اگه ربط داشت الان بی دین ها وضع شون از ما بهتر نبود
      پس مساله کار کردن رو از باور و اعتقاد داشتن یا نداشتن به خدا جدا کنید
      مهم نیست خدا رو قبول داری یا نه اینو بذار کنار

      اما درباره کار پیدا کردن :
      ننوشتی رشته چی خوندی ، توی چه سطح کیفی درس خوندی یا اینکه اساسا دنبال چه کاری گشتی
      اما یه راهنمایی کلی میکنم اگه دوست داشتی حتما در تلگرام با من در ارتباط باش تا بتونم دقیقتر کمکت کنم

      راهنمایی : برای کار پیدا کردن باید از یه جایی شروع کنی حتی اگه اون نقطه شروع اصلا شرایط خوبی نداشته باشه
      باید تجربه کنی و باید پا در راهی بذاری که ممکنه شکست داشته باشه

      بدون خیس شدن شنا کردن ممکن نیست

      پس از شکست ها و شروع کردن ها برام بنویس توی این سایت تا بتونم بیشتر کمکت کنم

  10. سلام آقای حسنی
    متنی که نوشتید عالی بود و با مثال از زندگی خودتون تونستید حداقل یه انگیزه برای افرادی که وارد این سایت میشن ایجاد کنید.
    راستش این مقاله برای من شاید کاربردی نداشته باشه بخاطر سن کمم
    (دوازدهم میخونم)
    من یه انسان بی هدفم به درس خوندن علاقه ای ندارم تا حالا کار نکردم تا همین قبل کرونا اکثر درس هام ۲۰ بود ولی یهو افت شدیدی پیدا کردم و فقط به پاس کردن راضی شدم ( رشتم ریاضیه ) حتی نمی‌دونم به چه شغلی علاقه دارم تا تو دانشگاه همون رشته رو بخونم از اینکه درس خوندن آینده ای برام نداشته باشه یا پولساز نباشه و مثل خیلی از افراد دیگه مدرک تحصیلی با شغلم ارتباط نداشته باشه میترسم… (اونم با وضعیت مالی متوسط رو به پایین خانواده) کسیرو ندارم ازش. مشورت بگیرم راهنماییم کنه بنظرتون یه همچین آدمی که قراره کنکور بده و هیچ نقطه شروعی نداشته باید چیکار کنه ؟
    درسمو سفت و سخت ادامه بدم یه رشته خوب قبول شم دانشگاه بخونم؟ (‌ یه سال اضافه اجازه شرکت تو کنکور دارم )
    برم حرفه ای که توش پول هست یاد بگیرم ؟؟
    برم کار ساده شروع کنم؟ ( بعید می‌دونم با یه دیپلم ساده و بدون تخصص پیشرفت کنم )
    بعضی از کار ها مثل برنامه نویسی ، حسابداری اینا اشباع شده
    چیکار کنم ، دلم نمی‌خواد یه رشته الکی بخونم دانشگاه و سربازی که تموم شد تبدیل بشم به تیتر مقاله.
    ممنون میشم راهنمایی کنید ❤️

    1. درود ناشناس عزیز
      همینکه توی این سن وقت گذاشتی و یه مطلبی درباره کار و بیکاری خوندی، 3 هیچ از هم سن و سالهای خودت جلویی. آفرین بر شما.
      درس خوندن یا نخوندن توی دنیای امروز خیلی در ادامه راه فرقی نمیکنه ولی یه نصیحت پدرم همیشه آویزه گوشم هست : اگر میخوایی رفتگر هم بشی ، یه رفتگر با سواد باش.
      با سواد بودن کمک میکنه از لحاظ موقعیت اجتماعی پیش چشم خانواده اوضاع بهتری داشته باشی. این نصیحت هنوز هم توی این کشور کار میکنه و لیسانسه بودن حتی در پیک موتوری هم بهتر از دیپلم بودنه.
      پس 1- درستو خوب بخون و سعی کن یه دانشگاه عالی بری. هرچی دانشگاه بهتر ، موقعیت های شغل تخصصی هم بهتر.
      2- بعداز قبولی دانشگاه ، اگر همزمان مشغول کاری مرتبط با رشته خودت بشی (حتی پادویی همون رشته شغلی رو کنی) میتونی تا بعداز تموم شدن درست ، تبدیل به یه متخصص کاربلد بشی که شغل راحتر و پولسازتری داشته باشی.
      3- اگر دانشگاه نری هم میتونی پولدار بشی. برای خیلی ها همینکه پولدار میشن کافیه. و این به خودت بستگی داره که غیراز پول چیزهای دیگه هم برات مهمه یا نه. مثلا اینکه با تخصص پول دربیاری یا فقط با کاسبی. یا اینکه در اجتماع فقط یه مغازهدار باشی یا یه متخصص حرفه ای.
      تفاوت این عبارت هایی که گفتم در پولدار بودن یا نبودن نیست . پول رو میشه از هزاران راه به دست آورد. ببین بقیه ش رو میخوایی چی بشی.

      در آخر بهت توصیه میکنم حتما کتاب کیمیاگر رو با دقت بخونی …

  11. سلام من 21 سالمه.دیپلم دارم.سربازی نرفتم سر کار نرفتم هیچ کاری تا الان انجام ندادم هیچ کاری . زندگیم داره میره.آرزوهای زیادی دارم برای خودم اما افسوس . ادم درونگرایی هستم با جاهای شلوغ زیاد حال نمیکنم و این باعث شده نتونم تلاشی برای پول در آوردن بکنم.حرفای دیگران ب ی ورمم نیست از این بابت یعنی من باب میل خودم زندگی میکنم ب حرفای دیگرلن گفت هزار تومن ارزش نمیدم.نمیدونم چیکار یکنم از بس تو خونه محدود شدم الان شدم اینی ک هستم خواهشاً ی کمکی بکن ی راهنمایی برای زندگیم نمیخوام بیهوده تلف بشه میدونم اول باید خدمت رو از سرم بکنم.

    1. درود علیرضا عزیز
      شما خودت پاسخ خودت رو دادی!
      اگه میخوایی کسی توی این دنیا پول به شما پرداخت کنه باید تو هم به اون آدم ها چیزی ارائه کنی
      یعنی یا برای کسی کار میکنی یا برای خودت فرق نمیکنه باید در عوض کاری که انجام میدی پول بگیری
      و این یعنی تعامل با آدم ها
      و
      بدون ارتباط با آدم ها تنها راهی که میشناسم زندگی تنهایی در دل جنگل هست مثل مردم عصر حجر

      سن شما هنوز اینقدری نیست که نگران دیر شدن باشی
      خدمتت رو بگذرون
      اگه علاقه به تحصیل داری درس بخون اگر هم نه برو کارآموزی یه کار یاد بگیری

      و سعی کن که با آدم ها تعامل داشته باشی یعنی هم بهشون اهمیت بدی و هم بخوایی که بهت اهمیت بدن

      و نکته آخر حتما از یه تراپیست برای بهتر شدن تصمیماتت کمک بگیر

  12. ناموسا الانو با دهه 80 مقایسه میکنید
    الان همه چی پوله 21 ساله فقط دیدیم اونایی که پول دارن بازار و پولاش مال اوناس
    نه سربازی میرن نه زحمتی میکشن فقط پولاشون از پارو بالاس
    این حرفا مال هم سطح هاته محسن
    اینو کسی میگه که نه سربازی رفته نه میره از دانشگاه اخراجش کردن تو مقطع فوق دیپلم ونه کاری داره نه پارتی نه بابای پولدار

    1. درود چرت! عزیز
      دقیقا شرایط خیلی فرق کرده. من این نوشته رو ننوشتم که شرایط الان خودتون رو با الان من مقایسه کنید.
      حتی شرایط قبل من با الان شما قابل مقایسه نیست.
      اصلا اساسا مقایسه اشتباه محضه.

      فقط یه نکته رو میگم خوب بهش فکر کنید :

      الان توی یه کشتی نشستی که توی طوفان گیر کرده و هر روز داره خرابتر میشه.
      فعلا هم امیدی به تموم شدن طوفان یا بهتر شدن اوضاع کشتی نداریم
      من و تو هم یه ملوان تازه کار هستیم که جونمون و زندگی مون در خطره!!!

      به نظرت چطوری میشه خودمون رو نجات بدیم؟

      چندتا راه حل میگم مطمئنم خودتم وقتی فکر کنی چند تا راه بهتر ازمن پیدا میکنی:

      1- یاد بگیری که توی این کشتی بجنگی و سرپا وایسی و خودتو بکشی بالا جایی که لیاقتش رو داری
      2- مهاجرت کنی و توی یه کشتی دیگه (یه کشور دیگه) که آروم تره زندگیت رو بسازی
      3- یه جا بشینی و الکی امیدوار بشی که قراره یه روزی درست بشه
      4- ناامید بشی و فقط به از بین رفتن زندگیت خیره بشی
      5- گوش به کسی بدی که قبل از تو توی طوفان های زیادی بوده و تجربه داره

      حالا تو انتخاب کن که با زندگی خودت می خوایی چکار کنی!

      اینجا ایران و من و تو هم توی کشتیِ اقتصاد و اجتماع طوفان زده ایرانیم که قرار نیست به این زودیا آروم بشه

  13. سلام خوبید من متولد ۸۲هستم نامزدن دارم من ۸سال فروشندگی کردم به هیچ نتیجه ای نرسیدم بعد رفتم تو کار هنر جوشکاری یه سال اموز دیدم بعد از استام جدا شدم رفتم خودم کار کنم تا یه مدت خیلی سخت بود ولی میتونستم کار رو حرفه ای جمع کنم ولی مهندس پول خوب نمیداد بخواطر همین اومدم بیرون رفتم سراغ شغل دیگه رفتم توکار اعلام حریق اینجاهم رفتم اموزش دیدم یاد گرفتم درامد اینم خوبه ولی این مهندسم مثل مهندس دیگه تو پول دادن اذیت میکنه موندم چیکار کنم خوانواده یه طرف نامزدم یه طرف فکر خیال مغزمو داغون کرده به هر دری میزنم به هیچ نتیجه ای نمیرسم

    1. درود عرفان عزیز
      وقتی از یه مسیر نتیجه نمیگیری ، تکرار کردن همون سبک کار کردن توی مسیرهای دیگه هم بهت نتیجه نمیده
      اینکه مهندس ها خوب پول نمیدن ، همیش همینجوریه با هرکسی هم کار کنی ، بیشتر و بهتر از این پول نمیدن
      سعی کن کار کنترات بگیری
      یا اگه بتونی مستقل کار کنی که خیلی بهتره

  14. سلام
    عالی بود تا آخرشو خوندم.
    دقیقا مثل من،اما الانم که ۳۲ساله شدم نه میگم دیره نه زود بریدم
    بی کارم باکسی حرف نمیزنم،ملاقات کسی هم نمیرم ۴ماهه اجاره ندادمو با بچه ای که دو سالشه باید بفکر تغذیه ش باشم که ندارم.
    دانشجوی ارشد گیاهپزشکی بودم دانشگاه مو ول کردم سربازی م نرفتم اما علاقه زیادی ب آشپزی داشتم،از شاگردی شروع کردم هر چه شغلی که مرتبط به آشپزی بود دنبال کردم مثل قصابی،کبابی،سالن داری رستوران،کمک آشپز و آخر شدم اوستا کار یا به قولی آچار فرانسه یه غذا خوری.
    الانم نمیدونم چیکار کنم،اینقدر ذهنم درگیره نمیتونم تصمیم بگیرم
    ای کاش سرمایه ای داشتم،شاید بگید دوباره شاگردی کن اما دیگه تو این سنی دارم واقعا نمیتوم.ایده‌ای تو ذهنمه شب و روزمو ازم گرفته که نمیتونم واسش کاری کنم.
    واقعا ازتون ممنونم حرفهای دلمو زدم یکم خالی شدم حالا نمیدونم خونده میشه یا نه

    1. درود جمال عزیز
      اینکه الان دست از کار بکشی و گرفتار نداری بشی به خاطر اینکه نمیخوایی راه رفته قبلی رو تکرار کنی ، به نظرم کاملا اشتباهه!!!
      شما خرج روزانه داری که باید تامین بشه. پس کار کن حتی اگر شاگردی باشه.
      وقتی هیچ درآمدی نیست و هزار و یک فشار بهت میاد نمیتونی موفقیت رو تجربه کنی. چون ذهن شما الان فقط درگیر مشکلات روزانه ای هست که باید حل بشه و نمیتونی به چیزای دیگه فکر کنی.
      لطفا کار کن و خرج روزانه رو دربیار و بعدش به این فکر کن که چطوری میتونی کار قوی تری رو انجام بدی که روی پای خودت وایسی و درآمد بهتری داشته باشی.
      الان سرمایه گذارهای خرد و کلان زیادی هستن که دلشون میخواد روی یه آشپز حرفه ای تکیه کنن و اغذیه فروشی راه بندازن.
      پس معطل نکن و شروع کن !

  15. سلام۔فقط۔میتونم۔بگم۔انشاللہ۔موفق۔سلامت۔عاقبت۔بخیر۔باشی۔دوست۔عزیز۔بندہ۔نقاش۔درجہ۔یک۔ساختمانم۔ولی۔شھرکرد۔نہ۔کاری۔ھست۔نہ۔کارگری۔کہ۔خداوکیلی۔شروع۔کنم۔دارم۔دیوانہ۔میشم۔شرمندہ۔زن۔پسرم۔درآمدی۔ندارم۔چی۔بگم۔خودتون۔بقیہ۔میدونی۔کہکسی۔یک۔ریال۔درآمد۔ندارہ۔چطور۔دارم۔زندگی۔میکنم۔کہ۔تو۔شھرھای۔دیگہ۔نہ۔دوستی۔نہ۔آشنای۔کہ۔بتونم۔برم۔آنجا۔کار۔کنم۔خداوکیلی۔تو۔عمرم۔یہ۔لقمہ۔حرام۔نہ۔خوردم۔نہ۔بہ۔خانوادہ۔دادم۔نمی۔دونم۔نہ۔کار۔غیر۔شرع۔یا۔خلافی۔نکردم۔نمی۔دونم۔چکار۔کنم۔بخدا۔اگہ۔عملگی۔ھم۔کار۔گیرم۔بیاد۔ابایی۔ندارم۔غیرتش۔دارم۔کار۔کنم۔ولی۔نمیدانم۔چرا؟؟iiiچرا؟۔چرا۔از۔زور۔شرمندگی۔نمیدانم۔یہ۔طناب۔ببندم۔خلاص۔کنم۔موندم۔تورا۔خدا۔راھنماہیم۔کنید۔چہ۔کاری۔کنم۔یہ۔درآمدی۔داشتہ۔باشم۔تو۔عمرم۔دستم۔جلو۔کسی۔دراز۔نکردم۔ھمہ۔فکر۔تو۔سرم۔میاد۔بابا۔خودت۔خلاص۔کن۔بعد۔میگم۔خدایا۔ببخش۔بعد۔زن۔پسرم۔چکار۔میکنند۔بد۔جوری۔گیر۔کردم۔لطفا۔راھنماہیم۔کند۔درخواست۔کمک۔دارم۔بہ۔خاطر۔خدا۔کمکم۔کنید۔اگہ۔خودم۔از۔بین۔نبرم۔دیوانہ۔میشم۔بخدا۔نہ۔آدم۔بی۔آری۔ھستم۔۔نہ۔بی۔غیرت۔فقط۔سرمایہ۔ای۔ندارم۔از۔جای۔شروع۔کنم۔نہ۔تو۔استان۔ما۔کاری۔باری۔ھست۔وجدانن۔خیلی۔تلاش۔ھم۔میکنم۔اگہ۔بیرونہ۔ازاستان۔ھم۔کاریباشہ۔میروم۔میسپارمت۔بہ۔خدا۔انشاللہ۔ھیج۔کس۔حال۔واحوال۔من۔نداشتہ۔باشی۔آرزو۔دارم۔۔خدا۔برا۔مردم۔وطنم۔عاقبت۔بخیری۔حال۔خوب۔داشتہ۔باشند۔وجدانن۔این۔ھم۔بگم۔۱۲۔سیزدہ۔سالہ۔بودم۔با۔برادرانم۔تو۔جنگ۔بودیم۔نہ۔بارھا۔ترکش۔خوردیم۔ولی۔پروندہ۔ای۔نداریم۔ھیج۔کداممون۔حقوقی۔نمیگیریم۔بخدا۔خودم۔۲۶روزبیمارستان۔شھید۔بقایی۔اھواز۔بستری۔بودم۔چہ۔ھیجانی۔شوری۔آن۔موقع۔ھا۔داشتیم۔ولی۔الان۔از۔خودم۔تو تنفر۔دارم۔کہ۔تو۔رو۔خانوادہ۔نگاہ۔میکنم۔با تشکر۔از۔مقالہ۔شما۔خدا۔نگھدارتان

    1. ممنونم حیدرآقا از پیامی که گذاشتی
      خداروشکر که ادم های خیلی خوبی این سایت رو میخونن
      یه داستان واقعی از یکی از دوستانم که در انگلیس زندگی میکنه میگم خدمتت امیدوارم که راه گشا باشه براتون
      یه دوستی دارم اسمش مجید هست. مجید ناخدای کشتی های تجاری و صنعتیه. بهش میگیم کاپیتان مجید.
      سنش حدو 55 ساله.
      زمان کرونا که رفت و آمد کشتی ها به کشورهای مختلف ممنوع شده بود و هیچ کشتی ای توی دنیا کار نمیکرد ، مجید با حقوق روزی 600 یورو (که حقوقی خوبیه خداییش) روی یه کشتی تجاری کار میکرد.
      اما مجید هم به خاطر بی کاری کشتی ها بیکار شد. کاملا درآمدش رو از دست داد. اما امیدش به خدارو هیچ وقت از دست نداد.
      (این داستان رو که میگم خود مجید برام تعریف کرده)
      مجید بعداز بیکاری کشتی و برگشتن به خونه طبق قانون انگلیس باز هم باید قسط خونه ، پول قبض ها ، پول بیمه و … رو پرداخت میکرد و اگر اینکار رو نمیکرد خونه ای که 30 سال برای خریدنش زحمت کشیده بود رو کامل از دست میداد
      و باید با خانواده میرفت توی گرمخانه شهرداری زندگی میکرد.
      اما ناامید نشده بود. مجید بهم گفت که اینقدر در این مغازه و اون فروشگاه و این محل کار و اون محل کاررفتم تا برای جابه جایی کارتن های محصولات توی یه فروشگاه به عنوان یه کارگر کار پیدا کرد.
      توی دوران کرونا میدونید که حتی کارهای این مدلی هم صفر شده بود. اما اون فروشگاه برای جابه جایی وسیله هاش توی انبارش نیاز به کارگر داشت.
      مجید که یه کاپیتان بین المللیه و توی یه کشتی تجاری صنعتی حداقل با 200 نفر نیروی زیردست با اون همه سال تجربه و تخصص بهترین حقوق رو میگرفت به دفه شد یه کارگر ساده با حداکثر حقوق 70 یورو
      مجید میگفت که خیلی روزهای سختی بود. اما باز هم امیدش رو از دست نداد.
      بعداز کرونا که کم کم مردم از توی لاک خودشون دراومدن ، اومد ایران و من رفتم به دیدنش. قبراق و سرحال بود خداروشکر. با اینکه روزهای خیلی سخت و استرس زایی رو تجربه کرده بود. اونم توی سن 55 سالگی.
      خداروشکر با پیگیری های زیادی که بین همه دوستان و همکاران و شرکت هایی که باهاشون در ارتباط بود ، کرد تا یه کار روی کشتی با حقوق 300 یورو پیدا کرد.
      و تونست مشکلاتش رو کم کم حل کنه.

      حیدرآقا همیشه لازم نیست همون کارهایی رو که میکردی بکنی. به شما توصیه نمیکنه کار عجیبی کنی. اما به کارکردن توی زمینه هایی که حتی تا الان تجربه نداشتی هم فکر کنی. و حتی شده از رده پایین و با حداقل شروع کنی.
      اما این نیاز داره تا به همه شهر سر بزنی. از همه بپرسی آیا به تو کار میدن؟ آیا جایی برای همکاری با شما رو دارن؟
      شاید لازم باشه یکم مهارتهای جدید یاد بگیری و ازشون استفاده کنی….

دیدگاهتان را بنویسید

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

×
×

سبد خرید